آوای کُر



شنبه دوم مهر بود که اولین خدمت سربازی خود را در مدرسه ابتدایی عمار یاسر در روستای کَمجان شروع کردم.

به محض ورود، بچه های مدرسه گفتند از ظاهر شما پیداست که معلم مهربانی هستی :)

مدرسه هیچگونه امکاناتی ندارد، کلاس اول که معلم نداشت، کلاس دوم و سوم که در هم ادغام شده بود. کلاس ششم هم مدیرش حالی نداشت که سر کلاس برود، مرا جای خودش به کلاس فرستاد.

معلمی دیدم که در دیدگان دانش آموزان سیگار می‌کشید ، معلمی دیدم که خدا را قبول نداشت و در نفی آن مباحث فلسفی بیان می‌کرد که حتی خودش هم به آن آگاهی نداشت.

فکر کنم بجای کار پرورشی برای دانش آموزان ، باید کار فرهنگی را از کادر مدرسه شروع کرد.

پ ن: براستی تربیت کودکانمان را به چه کسانی سپرده ایم.


اصولا در تربیت انسان دو شخص بسیار تاثیر گذار است؛ یکی مادر و دیگری رفیق
شاید بتوان گفت پنجاه درصد بلکه بیشترین تأثیر یک انسان از رفیق و همنشین است.
دوست دارم بجای اینکه مشارب خود را تاب دهم و با فرزند خود سخن بگویم و پدری کنم، برایش یک رفیق خوب باشم، رفیقی که در فراز و نشیب زندگی همراه او باشد.
به گونه ای با او رفاقت کنم که منحثرا فکرش همنشینی با من باشد، همانگونه که در رفتار خوبش پدر هستم، در اشتباهات او هم پدر هستم. هیچگاه محبت خود را منحصر به اعمال خوبش نمیکنم، هر اشتباهی که می‌کند باز هم دردانه قلب من است.
هیچگاه آینده او را منحصر به کلمات ناچیزی چون دکتر و مهندس نمیکنم، بلکه مشوق اهداف او می‌باشم و به او گوشزد می‌کنم در هر حرفه ای که باشد سعی در بهترین آن داشته باشد و آن چیزی که برای او باقی می‌ماند انسانیت است نه عناوین.

پ ن : تشکر میکنم از آقای رحمانی و دیگر دوستان به خاطر دعوت به این چالش


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

namayehbaranc پروژه های دانشجویی به زبان ساده 49831630 diako-iran avazakchat5 بعد از مدرسه اطلسی ها رنگ به رنگ... مدرسه شاد